یادداشتی بر فیلم سینمایی دختری با خالکوبی اژدها(THE GIRL WITH THE DRAGON TATTOO)
استعداد ناکام!
استیگ لارسن نویسنده و روزنامهنگار صاحب نام سوئدی است. سهگانه «میلینیوم-هزاره» یکی از پرفروشترین کتابها در تاریخ نشر رمان است. میلینیوم که پس از مرگ لارسن در سال 2004 منتشر شده، تا کنون به 50 زبان مختلف در سطح دنیا ترجمه شده است. شخصیتهای اصلی در این سری داستانی، لیسبت سلندر دختری - بیست تا سی ساله - با حافظهای قوی و روابط اجتماعی ضعیف و میکائیل بلومکویست یک محقق روزنامهنگار و ویراستار مجلهای به نام هزاره (میلنیوم) هستند. هنگامی که استیگ لارسن شروع به نوشتن این سری کرد، قصد نگارش ده کتاب را داشت اما به دلیل مرگ ناگهانی و زودهنگام، فقط توانست سه نسخه اول و نیمی از قسمت چهارم را به اتمام برساند. سری میلینیوم تا مارس ۲۰۱۵ توانسته است حدود ۸۰ میلیون نسخه در بیش از ۵۰ کشور دنیا به فروش برساند. سه رمان اولیه به ترتیب توسط طرفدارانش با اسامی "دختری با خالکوبی اژدها"، "دختری که با آتش بازی کرد" و "دختری که به لانه زنبور لگد زد" نامگذاری شدهاند. نسخههای چهارم و پنجم این چندگانه توسط دیوید لاگرکرانتس به اسامی "دختری در تار عنکبوت" و "دختری که چشم در ازای چشم میگیرد" نیز به ترتیب در سالهای 2015 و 2017 منتشر شدند.

درباره کارگردان
دیوید اندرو لئو فینچر، نویسنده، تهیهکننده و کارگردان 58 ساله صاحبنام امریکایی است. او دوبار برای «مورد عجیب بنجامین باتن» و «شبکه اجتماعی-THE SOCIAL NETWORK» نامزد دریافت جایزه بهترین کارگردانی از آکادمی اسکار شده است. نهمین اثر او با نام «دختری با خالکوبی اژدها» نامزد دریافت پنج جایزه و برنده جایزه بهترین تدوین از هشتاد و چهارمین مراسم آکادمی اسکار شده است. فیلمنامه «دختری با خالکوبی اژدها-THE GIRL WITH THE DRAGON TATTOO» به قلم استیون زایلیان و با اقتباس از رمانی با همین نام، نوشته استیگ لارسن نگارش شده است. «هفت»، «باشگاه مبارزه» و سریال جنجالی «خانه پوشالی» از دیگر آثار مشهور دیوید فینچر است. وی جزو معدود کارگردانانی است که با آلفرد هیچکاک مقایسه میشود.
داستان فیلم
روزنامهنگار کنجکاوی با نام میکائیل بلومکویست(با نقشآفرینی دنیل کریگت) به جهت ورود به یک پرونده سیاسی ممنوعه در موقعیت خطرناکی قرار گرفته است. علاوه بر ضرر هنگفت مالی، آینده نشریهای که میکائیل در آن مشغول بکار است نیز تحت تاثیر قرار گرفته است. در همان روزهایی که او و دردسرهایش تیتر شماره یک اخبار تلویزیونی است یک دعوت به همکاری جدید سرنوشت میکائیل را دگرگون میکند. در واقع جسارت میکائیل باعث شده است تا یک میلیونر شناخته شده از او برای رمزگشایی از یک پرونده قدیمی و مرموز خانوادگی دعوت به همکاری کند. نوه نوجوان هنریک ونگرِ ثروتمند، سالها قبل ناپدید شده و تمام تلاشها برای یافتن نشانی از او به بنبست رسیده است. میکائیل در راستای حل این معما قدمهای مثبتی برمیدارد اما حضور یک دختر هکر به نام لیزبث سلندر(با نقشآفرینی رونی مارا) پرونده را وارد فاز تازهای میکند و ... .

روانشناسی بالینی یک هکر متفاوت!
فیلم سینمایی «دختری با خالکوبی اژدها» را میتوان یکی از اتفاقات نادر در تاریخ سینمای جهان به حساب آورد. در حالیکه سال 2009 میلادی نسخه موفق سوئدی این فیلم به کارگردانی نیلز آردن اوپلو جوایز جشنوارههای مختلف اروپایی را درو کرد، کمتر کسی میپنداشت تنها دو سال بعد، نسخه هالیوودی این فیلم آنهم به کارگردانی دیوید فینچر راهی پرده نقرهای شود. دکوپاژ، میزانسن، بازی، موسیقی و در یک کلام کارگردانی منحصر به فرد دیوید فینچر، در مدت دو ساعت و سی و هشت دقیقه مخاطب را از همراهی با «دختری با خالکوبی اژدها» خرسند نگه میدارد. سبک نگارش فیلمنامه کاملا منطبق بر فضای اروپای شمالی، با فاصله از آثار هالیوودی است. با وجود حضور دنیل کریگت به عنوان نقش اصلی و سابقهای که از او به عنوان جیمز باند سراغ داریم، هیچگونه همپوشانی دراماتیکی میان این دو کاراکتر اتفاق نمیافتد؛ اتفاقا بیشتر به یاد شرلوک هلمز انگلیسی میافتیم تا جیمز باند!
انتخاب موقعیت جغرافیایی منطقه اسکاندیناوی و سرمای استخوانسوز جاری در فیلم، دقیقا همان چیزی است که از سینمای فینچر توقع داریم. فرق نمیکند آسیایی باشید، افریقایی یا لاتین، فینچر شما را جزیی از مختصات فیلماش میکند. پروندهای که در حالت پایلوت چیز عجیبی و غریبی در خود ندارد؛ یک دختر گمشده از یک خانواده ثروتمند و روزنامهنگاری که به عنوان یک حقیقتیاب در راستای حل این معما استخدام میشود. در نگاه اول، یک خطی «دختری با خالکوبی اژدها» - با توجه به اینکه یک اقتباس از رمانی است که پایانش نیز از قبل مشخص است - حتی به اندازه یک خطی «هفت» نیز کشش ندارد؛ اما این فینچر است که با انتخاب یک مدیوم درست روایی، آنرا به یک نمونه شاخص تبدیل میکند. «دختری با خالکوبی اژدها» از جهاتی شبیه به «هفت» هم هست. با این تفاوت که در اینجا کارآگاه دوم نه یک مامور رسمی پلیس، که یک دختر عجیب و غریبِ گاتیک استایل و از همه مهمتر یک هکر است.

«دختری با خالکوبی اژدها» از نخستین و موفقترین آثاری است که به پرداخت روانشناسانه یک هکر خبره و البته متفاوت پرداخته؛ واقعیت این است که سوژه اصلی این فیلم بر خلاف آنچه از کلیت آن برمیآید نه در مورد یک پرونده جذاب جنایی، که در خصوص کندوکاو شخصیت همان هکر - سلندر - است. فینچر بدون سرک کشیدن در مباحث فنی حوزه امنیت شبکه، اهمیت و تاثیرگذاری نخبگانی چون سلندر در خروجی گرفتن از معادلات به ظاهر بنبست را با زیرکی خاصی به نمایش درآورده است؛ فراموش نکنید او در حوالی سالهای 2010 و 2011 تا اینجا پیش رفته است، نه سال 2020! روی شخصیتپردازی سلندر که در ظاهر نقش دوم فیلم است علیرغم ظاهر زمخت آن، لطافت خاصی هزینه شده است. برروی همه آنچه از شخصیتهای بهظاهر متمدن فیلم میبینیم، توسط سلندر خط بطلان کشیده میشود؛ از کاراکتر سرپرست اجتماعی خود او تا مارتینِ به ظاهر روشنفکر.
ادامه این مقاله را در آینده نزدیک در «یادداشتی بر فیلم سینمایی دختری در تار عنکبوت» دنبال کنید.