یادداشتی بر فیلم سینمایی تائو(TAU)
هوش مصنوعی؛ چالش یا آرزو؟!
طراحی و دستیابی به هوش مصنوعی یکی از آرزوهای انسان قرن بیستم بوده و بیش از نیم قرن است که ادبیات و سینمای غرب به اشکال مختلف، سراغ قصه پردازی آن میرود. اینکه هوش مصنوعی چیست و چه تعریفی میتوان از آن بیان کرد، مبحثی است که تاکنون دانشمندان به یک تعریف جامع از آن نرسیدهاند و هر یک تعریفی مختلف از آن ارائه میکنند. معمولا در مقالههای مربوط به هوش مصنوعی، آن را دانش شناخت و طراحی «عاملهای هوشمند» تعریف میکنند. تعریفی که فیلم سینمایی «تائو-Tau» از هوش مصنوعی ارائه میدهد هم مبتنی بر همین گزاره «عامل هوشمند» است. «عامل هوشمند» در مبحث هوش مصنوعی به عنصری گفته میشود که در یک محیط، اطراف خود را شناخته و اعمالی را روی محیط انجام میدهد. در «تائو»، عامل هوشمندی به همین نام، واجد احساسات است و امکان یادگیری دارد و میتواند از دانش اکتسابی خود برای انجام اهدافش استفاده کند. فیلم سینمایی «تائو» در ژانر سینمای علمی تخیلی تعریف میشود و برای اولین بار در ماه ژوئن 2018 از شبکه نتفلیکس پخش شد.
درباره کارگردان
«تائو» اولین فیلم سینمایی فدریکو دی الساندرو است. عمده فعالیت این هنرمند جوان سرپرستی تیم انیمیشن و طراحی استوریبرد فیلمهای سینمایی است. او همچنین دو فیلم کوتاه به نامهای «هالووین پای متحرک» و «یادآوری» را کارگردانی کرده است. دی الساندرو را بخاطر فعالیتهایش در طراحی جلوههای بصری آثاری همچون «کاپیتان مارول»، «مرد مورچه ای» و «من یک افسانهام» می شناسند.
داستان فیلم
زنی به نام جولیا توسط فرد ناشناسی ربوده میشود و زمانیکه چشم باز میکند، خود را محبوس در یک خانه فوق پیشرفته میبیند. او تلاش میکند تا با نفوذ به سیستم مرکزی هدایت کننده این خانه فرار کند. طراح این خانه فوق پیشرفته، یک دانشمند هوش مصنوعی به نام الکس است. الکس به دنبال طراحی مدلی از هوش مصنوعی است که بتواند همانند انسان درک کند و با این کار انقلابی در این صنعت به وجود آورد. او که نمیتواند محرکههای احساسی اطلاعاتی همچون ترس و نفرت را برای سیستم هوشمصنوعیاش شبیهسازی کند، سراغ سوژههای انسانی میرود. اتفاقا جولیا یکی از سوژههای تحقیقاتی الکس است و او را برای این کار ربوده است.

الکس پشت گردن جولیا یک «ایمپلنت» تعبیه میکند تا بعد از چند روز سکونت در خانه هوشمند، آنرا را از گردن جولیا خارج کند. جولیا ابتدا موافق نظر الکس نیست اما وقتی تهدید به مرگ میشود، حضور در این پروژه تحقیقاتی را میپذیرد. جولیا بعد از مدتی که در این خانه زندانی است با «تائو» عامل هوشمند این خانه پیشرفته، ارتباط برقرار میکند. «تائو» کنترل همه قسمتهای خانه را در دست دارد اما از دنیای بیرون هیچ شناختی ندارد. جولیا برای «تائو» از طبیعت، موسیقی و عالم هستی میگوید. تائو به جولیا میگوید که با خارج کردن ایمپلنت از پشت گردنش خواهد مرد و در ادامه رازهای فرار از خانه هوشمند را لو میدهد. جولیا به دنبال فرار از این خانه اسرارآمیز است اما... .
دیو و دلبر سایبری!
بستر روایت فیلم سینمایی «تائو» شبیه داستانهای قدیمی دیو و دلبر است؛ دیوی که دختری را در قلعه خودش اسیر میکند؛ بعد از مدتی شیفته اسیر خود میشود و همین شیفتگی است که طلسمش را میشکند. دیو قصهی «تائو»، دستگاه هوشمندی است که از دنیای بیرون و عالم هستی هیچ نمیداند و شیفته یک زن میشود. زن برای هوشمصنوعی از موسیقی، رنگها و دنیای پیرامونشان میگوید و اینگونه میشود که این دیو هوشمند حتی به سازنده خودش هم رحم نمیکند.

به نظر ایده هوشمندانهای است که رابطه انسان و هوش مصنوعی بر بستر داستان قدیمی دیو و دلبر روایت شود؛ اما ضعف فیلمنامه و عدم شخصیتپردازی مناسب، باعث افت فیلم در دقایق میانی شده است؛ با این وجود فیلم با تکیه بر ظواهر بصری مناسبش توانسته به فرم باورپذیری برای مخاطبش دست یابد. هوش مصنوعی، زن و دانشمند مثلث دراماتیک «تائو» هستند. شخصیت دانشمند فیلم تا حدودی شبیه دانشمندان دیوانهای است که در سینمای جهان و به خصوص در ژانر وحشت دیدهایم. دسته فیلمهای فرانکشتاین از جمله مشهورترین آثار این گونه است. فیلمهای فرانکشتاین اقتباسی از زندگی «یوهان کنراد دیپل» دانشمند قرن شانزده میلادی هستند. شایعاتی که درباره آزمایشهای وی بر روی اجساد انسانها وجود داشته، الهامبخش شکلگیری شخصیت افسانهای داستانهای «فرانکشتاین» بوده است. دانشمند فیلم «تائو» اگرچه به لحاظ ظاهری شبیه پرفسورهای ژولیده آثار فرانکشتاین نیست، اما مانند آنها دنبال ساخت یک انسان است. کارگردان «تائو» میتوانست با تمرکز بر شخصیت این دانشمند، کششهای تنش آلودی را بین مخاطب با قصه شکل دهد؛ اما فیلمساز از نزدیک شدن به این کاراکتر پرهیز کرده است. نتیجه این شده که از میانه فیلم، کل بار قصهگویی روی دوش شخصیت جولیا و تائو افتاده است و عملا دانشمند در سه گانه مثلثی «تائو» هیچ کارکردی ندارد. «تائو» باوجود لکنتهای موجود در درام پردازی، به این تاکید دارد که اگر هوش مصنوعی عاری از احساسات و دلبرانگیهای انسانی باشد، تبدیل به دیوی آدمکش خواهد شد. این تمام نسخهای است که فدریکو دی الساندروی ایتالیایی در تائو پیچیده است!