پرونده سریال آینه سیاه - Black Mirror قسمت اول
به دور از کلیشهها
اگر به دنبال اثری متفاوت در میان سریالهای تولید شده در حوزه تکنولوژی هستید،Black Mirror یا آینه سیاه پیشنهاد خوبی است. مینیسریالی که تاکنون 5 فصل و 21 قسمت را پشت سر گذاشته و فواصل پخش آن نیز همانند محتوایش عجیب است. اولین فصل این مجموعه انگلیسی، در سه قسمت، دسامبر 2011 از Channel 4 پخش شد. فصل دوم در سه قسمت و اینبار فوریه 2013 منتشر شد. تک اپیزود ویژه کریسمس آخرین باری بود که Channel 4 اقدام به پخش آینه سیاه کرد.
اکتبر 2016 و پس از حدود دو سال، شبکه Netflix در شش قسمت فصل سوم سریال Black Mirror را پخش کرد و دسامبر 2017 فصل چهارم بازهم در 6 اپیزود منتشر شد. از فصل پنجم این سریال که از سال 2019 منتشر شده تا کنون سه قسمت منتشر شده است.
کلیت این سریالِ آنتولوژ، پیرامون رابطه انسان و تکنولوژی است. چارلی بروکر به عنوان سازنده و فیلمنامهنویس این مجموعه، با ایدهها و خطوط داستانی خلاقانه توانسته است نظر مثبت بسیاری از منتقدین را به خود جلب کند.
چارلی بروکر در مورد ایده اولیه ساخت Black Mirror گفت:
«جرقه اولیه روزی به ذهنم رسید که مشغول تماشای اپیزودی از سریال منطقه نیمه روشن-The Twilight Zone بودم. در آن قسمت، زمین به خاطر جنگ هستهای نابود شده و آخرین انسان جهان با ناامیدی میان ویرانههای جهان چرخ میزند. او عاشق کتاب است و از آنجا که امیدی به زندگی ندارد برای تسلای خود سراغ کتابخانهای رفته و قصد مطالعه میکند. پس از انتخاب کتابهای مورد علاقهاش، درست لحظهای که مشغول خواندن میشود، عینکش روی زمین افتاده و میشکند. صورتش را میان دستانش میگذارد و هقهق گریه میکند و پایان»
بروکر افزود، بعد از تماشای این سریال به خودم گفتم این همان چیزی است که تلویزیون به آن نیاز دارد و تصمیم خودم را گرفتم.
آینه سیاه از لحاظ ساختار بسیار جلوتر از منطقه نیمه روشن ظاهر شده است. اپیزودهای 60 تا 90 دقیقهای این سریال، فرصت بیشتری برای برقراری ارتباط میان مخاطب و کاراکتر فراهم کرده است. منطقه نیمه روشن با اپیزودهای متعدد اما 30 دقیقهای، این فرصت را از مخاطب دریغ کرده بود.
محتوای سریال به گونهای است که احساس ضدتکنولوژی بودن به مخاطب دست میدهد. بااینحال خود بروکر معتقد است آدم بدهی سریال انسانها هستند؛ البته نه انسانهایی که از تکنولوژی برای سرکوب دیگران استفاده میکنند و بعدش قاهقاه میخندند و گربهشان را نوازش میکنند، بلکه آن افرادی که زندگی خود را با تکنولوژی به نابودی میکشانند.

فصل اول
اپیزود اول، سرود ملی
«سرود ملی-The National Anthem» نخستین و یکی از جذابترین قسمتهای این سریال است. یک شخص یا گروه ناشناس، با گروگانگیری یکی از اعضای خاندان سلطنتی، نخستوزیر انگلستان را در یک بحران سخت قرار میدهند. گروگانگیر با انتشار فایل ویدئویی در یوتیوب و توئیتر، شرط آزادی شاهزاده را، انجام یک عمل غیراخلاقی از طرف نخستوزیر اعلام میکند. اقدامی که باید بصورت پخش زنده تلویزیونی صورت گیرد. نخستوزیر و تیم همراهش، پس از شکست در تمام راهکارهای جایگزین، تصمیم به موافقت با درخواست گروگانگیر گرفته و ... .
اپیزود «سرود ملی» در مدت زمانی در حدود 45 دقیقه، مخاطب را درآنچنان چالشی قرار میدهد، که بعضا فیلمهای سینمایی 120 دقیقهای از پس آن بر نمیآیند. تسلیم سیاست در برابر یوتیوب، یکی از اصلیترین محورهای این اپیزود است. وقتی یک فایل تهدیدآمیز ویدئویی، در کنار واکنش افکار عمومی، بالاترین مقام سیاسی یک کشور را در بنبستی مطلق قرار میدهد. اپیزود یک را میتوان نمونهای تمام و کمال از یک کمدی سیاه به شمار میآورد.

اپیزود دوم، 15میلیون امتیاز
«پانزده میلیون امتیاز-Fifteen Million Merits»، روایتگر روزهایی است که زمین دچار نوعی بحران انرژی شده و افراد از طریق رکاب زدن، امرار معاش میکنند. رکاب زنان از این طریق، علاوه بر تامین انرژی مجموعه خود، با کسب امتیاز، قادر به تهیه مایحتاج روزانه هم هستند. مخاطب از طریق کاراکتر "بینگ" با نقشآفرینی «دنیل کالویا» با دنیای آخرالزمانی فیلم همراه است. زندگی روباتیک و یکنواخت بینگ، پس از آشنایی با "عبی" با نقشآفرینی «جسیکا براون فیندلی» دگرگون میشود. کارگران مجموعه میتوانند با پرداخت 15 میلیون امتیاز، توانایی و یا استعداد خاص خود را در معرض داوری سران مجموعه قرار داده و از رکاب زدن رهایی یابند. بینگ با توجه به علاقهی که به عبی پیدا کرده، این تعداد امتیاز را در اختیار او قرار میدهد و ... .
اپیزود «پانزده میلیون امتیاز-Fifteen Million Merits»، یک پیشگویی آخرالزمانی است. مجموعه ای ایزوله، که در ناکجاآبادی تمام هوشمند واقع شده است. در واقع ساختمان چند طبقهای که در «پانزده میلیون امتیاز-Fifteen Million Merits» میبینیم، با حضور افراد از نژادهای گوناگون، نمادی است از دنیای آخرالزمان؛ روزگاری که علیرغم پیشرفت سرسامآور تکنولوژی، گویا نظام بردهداری مجددا بر جهان حکم فرما شده است.
ایام به دور باطلی میماند که معدودی از افراد، توانایی فرار از آن را بدست میآورند. البته فرار نه به معنای رهایی، بلکه ارتقا از یک طبقه بردهداری، به طبقهای بالاتر و شاید راحتتر.
اپیزود سوم، تمام خاطرات تو
«تمام خاطرات تو- The Entire History of You» نیز یکی دیگر از قسمتهای دیدنی آینه سیاه است. این اپیزود، روایتگر روزهایی نزدیک به زمان حال است که اکثر شهروندان، با کاشت یک تراشه هوشمند کنار گوش، و یک لنز روی قرنیه، توانایی ضبط و مشاهده خاطراتشان را بدست آوردهاند. این تراشه که «گرین» نامیده میشود، به عنوان اصلیترین ابزار احراز هویت افراد نیز شناخته میشود. "لیام" با نقشآفرینی «توبی کبل» و "فیون" با نقشآفرینی «جودی ویتاکر» زوج جوانی هستند که هردو به تراشه مجهز شدهاند. حضور یک آشنای قدیمی در مهمانی مشترک، جرقه تشکیک لیام به فیون را شعلهور میکند. او برای دستیابی به حقیقت، شروع به کندوکاو در خاطرات خود و همسرش کرده و در نهایت ... .
همانطور که اشاره شد این اپیزود از سریال آینه سیاه، یکی از پیچیدهترین و زیباترین قسمتهای سریال است. در «تمام خاطرات تو»، توانایی تکنولوژی در از بین بردن ویژگی "فراموشی" انسان به چالش کشیده میشود. بدگمانی کمرنگ لیام نسبت به فیون، جرقهای میشود که خانواده را تا جدایی پیش میبرد. نکته جالب در این بین، درست بودن ظن لیام است. تراشه باعث روشن شدن واقعیت میشود اما این روشنگری برای لیام، طعم تلخی به همراه دارد. طعمی به تلخی یک پیروزی!
فصل دوم
اپیزود اول، بازخواهم گشت
ماجرای اپیزود «بازخواهم گشت-Be Right Back»، در آیندهای نزدیک اتفاق میافتد. جائیکه گسترش تکنولوژی، بیش از پیش با زندگی مردم عجین شده است. زوج جوان این قسمت نیز از این قاعده مستثنی نیستند. شخصیت مرد فیلم "استامر"، به شدت وابسته به شبکههای اجتماعی است و این وابستگی حتی بر زندگی شخصی او نیز تاثیر گذاشته است. استامر در یک سانحه رانندگی کشته میشود و همسرش "مارتا" از نبود او به شدت آسیب میبیند. مارتا به پیشنهاد یکی از دوستانش اقدام به ثبتنام در برنامهی کامپیوتری خاصی میکند. این برنامه با آنالیز رفتار استامر در شبکههای اجتماعی و به کمک یک هوشمصنوعی، از طریق صدا و مکاتبه، حسابی کاربری شبیه به اکانت استامر راهاندازی میکند.
مارتا که از این ارتباط مجازی با استامر احساس آرامش میکند، با پیشنهاد جدیدی مواجه میشود و ... .
اصلیترین پیام این اپیزود از آینه سیاه، غیرقابل کپی بودن روح آدمی است. زمانیکه مارتا با نسخه شبیهسازیشده یا به عبارت بهتر، روبات استامر روبهرو میشود، در ابتدا از برتریهای فیزیکی و جسمی روبات لذت میبرد. اما آنچه این موجود شبیهسازیشده فاقد آن است، نبود روح است. روح آدمی یکتاست، اما روح این روبات، برگرفته از بخشی از سبک زندگی مجازی استامر در دوران حیات اوست. بخش بزرگی از استامر در روبات نیست، به عبارت بهتر، روبات استامر متشکل از توئیتها، عکسها و فیلمهایی است که از وی در اینترنت باقی است نه چیز دیگری!

اپیزود دوم، خرس سفید
داستان اپیزود «خرس سفید-White Bear»، روایت احوالات کابوسوار دختری است که از خواب برخواسته و دنیا را دگرگون مییابد؛ علامت سفیدی روی صفحه تلویزیون حک شده و افکار نصفه و نیمهای همچون یک فیلم از مقابل چشمان دختر رژه میروند. عدهای اسلحه بهدست به دنبال انتقام از او هستند. دختر میگریزد و از مردم کمک میخواهد اما، همه نظارهگر او هستند. شهروندانِ دوربین بهدست، فقط به تماشا نشستهاند و ... .
اپیزود دوم فصل دوم نیز همانند اپیزود میانی فصل نخست، حال و هوایی سورئال دارد. البته سورئالیسم در این اپیزود بسیار پررنگتر از اپیزودهای قبلی است. مخاطب در این قسمت، چند حالت گوناگون را تجربه میکند. ابتدا یک فضای وهمآلود و ترسناک با مردمی که گویا کر و لال شدهاند و چون مردگانی متحرک و البته گوشی بهدست، فقط نظارهگر حوادث هستند؛ دختری که تنها و متحیر در شهر مردگان باقی مانده؛ آنهم تنها با عدهای که قصد جان او را کردهاند. از همه تکاندهندهتر زمانی است که پی میبریم همه آنچه که مشاهده کردهایم، سناریویی بوده برای محاکمه دختری که به جرم مشارکت در قتل یک کودک طراحی شده است. پایان هر روز، ذهن این دختر بهوسیله دستگاه پاکسازی شده و سناریو تکرار میشود. مردم شهر نیز برای شرکت در این سناریو، بلیط خریده و جزئی از بازی میشوند. «خرس سفید» یکی از سختترین اپیزودهای آینه سیاه است که باید بیش از یکبار آنرا مشاهده کرد. اصل تثلیث در این قسمت از سریال بهخوبی نمایش داده شده است.
اپیزود سوم، نوبت والدو
ماجرای اپیزود سوم، با نام «نوبت والدو- The Waldo Moment»، روایتگر ایام انتخاباتی در انگلستان است. در گرماگرم رقابتهای انتخاباتی بین دو حزب پرطرفدار، یک خرس کارتونی مجازی، هر دو نماینده احزاب را به چالش میکشد. این شخصیت انیمیشنی که توسط صدا پیشهاش کنترل میشود، با صراحت لهجه و البته توهین، سعی در روشنگری علیه گروههای سیاسی دارد. محبوبیت این موجود مجازی به حدی میرسد که خود به عنوان نامزد انتخاباتی ثبت نام کرده و ...
«نوبت والدو» از اپیزودهایی است که واکنشهای متفاوتی در پی داشته است. این قسمت، از ایده مرکزی خوبی برخوردار است که البته در اجرا با شکست مواجه شده؛ مهمترین نکته این اپیزود، تاثیر انکارناپذیر یک شخصیت مجازی بر افکار عمومی است. این تاثیرگذاری از جانب والدو، حتی با تغییر صداپیشه و مغز متفکرش، در محضر مخاطب، تغییر چندانی نمییابد. سرمایهگذاری جریانهای سیاسی و امنیتی روی این پتانسیل، از دیگر نکات حائز اهمیتی است که به خوبی در «نوبت والدو» به آن اشاره شده است؛ درست جائیکه مامور سازمان سیا با طراح والدو دیدار و برای او خط مشی سیاسی ترسیم میکند.
ادامه دارد...