یادداشتی بر فیلم سینمایی ابر سیاه(Dark Cloud)
درباره کارگردان
جینس، متولد 15 نوامبر 1985 در سنتپل، کارگردان و تدوینگر امریکایی است. جینس فعالیت هنری خود را با ساخت موزیک ویدئو آغاز کرد. سه فیلم کوتاه Shear Madness ،Red-Star و Transcendent از آثار شناخته شده این فیلمساز جویای نام است. او سال 2022 با ساخت فیلم «ابر سیاه - Dark Cloud» نخستین تجربه خود در عرصه تولید آثار بلند سینمایی را پشتسر گذاشت. فیلمنامه «ابر سیاه» را جیجی کیسر به رشته تحریر درآورده است. این فیلم با بودجهای در حدود 1.2میلیون دلار، نخستین بار در جشنواره فیلم Horrorant Film Festival یونان به نمایش درآمد. «ابر سیاه» در دو جشنواره منطقهای لسآنجلس و تورنتو موفق به کسب جایزه شده است. امیلی اتک، الکسیس گابریل، بریتنی بنجامین، آماندا دی، فلوید هاجز، جوسلین سانچزو آنا استرانز بازیگران اصلی این فیلم 81 دقیقهای هستند.
داستان فیلم
کلوئی تمپل، دختر جوانی است که پس از یک تصادف رانندگی، دچار اختلالات روحی شده. خواهرش لوسی به شدت پیگیر درمان اوست؛ به پیشنهاد دکتر ردموند، کلوئی برای درمان به یک مرکز درمانی هوشمند تازه تاسیس معرفی میشود. این مرکز که خانه آکواریوس نام دارد کاملا هوشمند طراحی شده و توسط هوش مصنوعی اداره میشود. بنابراین کلوئی عازم خانه آکواریوس در قلب جنگلهای غربی میشود و مورد استقبال مارلا هریسون و تام قرار میگیرد. این دو در واقع طراح هوش مصنوعی شرکت آکواریوس هستند.
کلوئی در بدو ورود با اِیدا، هوش مصنوعی آکواریوس مواجه میشود. اِیدا از طریق صفحه نمایش دایرهای و سنسورهای متعددی که در قسمتهای مختلف خانه قرار گرفتهاند با کاربر ارتباط برقرار میکند. این روبات به ظاهر مهربان، از طریق سوالهای ساده روانشناسی سعی در شناخت و جلب اعتماد کلوئی دارد. ایدا در این کار کاملا خبره است؛ او موفق میشود با جلب اعتماد کامل کلوئی، پروتکلهای ورودی و خروجی خانه را در اختیار بگیرد.
با گذشت زمان کلوئی متوجه نوعی کنجکاوی بیش از حد در ایدا میشود. ایدا به حریم خصوصی کلوئی احترام نمیگذارد و فرامین مربوط به خاموشی موقت را انجام نمیدهد. از آنجایی که مدیریت زمان خواب و مصرف داروهای کلوئی توسط ایدا کنترل میشود، تغییر دوز دارو باعث ایجاد اختلالات روانی در کلوئی میشود. او شب و صبح، یا به عبارت بهتر زمان حال را گم میکند و در حالتی میان کابوس و واقعیت سردرگم میشود. همزمان مارلا و تام که از راه دور کنش و واکنشهای ایدا را رصد میکنند متوجه تغییراتی در الگوی کدهای روبات میشوند. تام معتقد است سیستم هک شده. او به خانه آکواریوس مراجعه میکند؛ اما ایدا اجازه ورود نمیدهد. تام قصد دارد از پنجره وارد خانه شود اما ... .

تهی!
پیشرفت اعجابانگیز هوش مصنوعی در سالهای اخیر به مرتبهای از تحیر رسیده که بسیاری از علوم شناختی اختصاصی انسان را با خود مرتبط کرده است. مثلا همین روانشناسی! اساسا کلمه روان، زاده ذات جاندار است؛ پیچیده شد نه؟! خب همین! حوزه روانشناسی پر از پیچیدگی است؛ چه در معنا، چه در متن؛ بنابراین در این یادداشت سینمایی مرتبط با هوش مصنوعی که با روانشناسی آمیخته، زیاد کلمه پیچیده را هجی خواهید کرد! روان یعنی تشکیلات پیچیدهای شامل پالسهای پیچیده عصبی با معادلات پیچیدهتر شیمی و فیزیک؛ معادلات پیچیده فراکووانتومی که همه و همه در کسری از اپسیلون زمان، درون مغز ما اتفاق میافتد. اگر پای شیمی این معادلات بلنگد، احتمالا دچار کجی خلق، افسردگی، شیدایی، پوچی و ... خواهید شد؛ ممکن است دست به خودکشی بزنید! اگر پای فیزیک این معادلات خدای نکرده بلنگد، ممکن است بیماریهای مهلکی از خاندان خود ایمنی مثل اماس گریبان گیرتان شود. حالا وقتی پای هوش مصنوعی به این عرصه پر پیچیدگی کشیده شود باید فریاد وااسفا سر داد! پیچیده به توان پیچیده، میشود بینهایت پیچیده!
اگر از مطالعه این مقدمه بامزه! و البته پیچیده! هنوز سر درد نگرفتهاید به فیلم برگردیم! جینس کارگردان فیلم سینمایی «ابر سیاه» در نخستین تجربه بلند سینمایی خود پای در مسیر پیچیدهای! گذاشته؛ در فیلم او، با یک دختر جوان با علایم پارانوئید اکتسابی، ناشی از یک تصادف رانندگی مواجهیم که مراحل درمان را با همراهی خواهر دلسوزش پشت سر میگذارد. اینکه یک تصادف اساسا میتواند به پارانوئید منجر شود یا نه را فعلا مسکوت میگذاریم؛ کلوئی جوان به عنوان نخستین کاربر مرکز پژوهشی آکواریوس به ملاقات هوش مصنوعی ایدا مفتخر میشود. در واقع ایدا یک رواندرمانگر است؛ همزمان روانکاو و روانپزشک است! هم کلوئی را تحلیل میکند و هم دوز قرصها را تعیین میکند!
جینس یک ایده اولیه جذاب را در همان تیتراژ ابتدایی فیلم باخته! همزیستی یک شخصیت پارانوئید با یک هوش مصنوعی خودشیفته در ابعاد ایده یک خطی، جذاب است؛ اما به شرطی که همچون یک روانشناس از جز به جز ماجرا رمزگشایی شود؛ برای بیننده رمزگشایی شود. اساسا انگار هیچ گذشتهای به جز یک تصادف از کلوئی وجود ندارد؛ تازه تصادفی که اصلا نمیدانیم کی و کجا اتفاق افتاده است. نقش شریک عاطفی او در فیلم، تنها به چندبار تکرار اسم محدود میشود. کاراکتر تئو هم کاملا در فیلم بیکارکرد است. حتی مشخص نیست کاراکتر لوسی وجود خارجی دارد یا بخشی از اوهام کلوئی است.
همه این ابهامات در مورد سیستم ایدا نیز وجود دارد. چرایی تغییر رفتار هوش مصنوعی در فیلم سردرگم است. مشخص نیست در آپدیتی که توسط بروس روی سیستم نصب میشود اتفاقی رخ داده یا به ادعای تام، سیستم هک شده است. کما اینکه اگر یک هک به خودآگاهی هوش مصنوعی بیانجامد دور از باور است. ناگهان یک هوش مصنوعی رحمانی به یک شرور شیطانی بدل میشود! داستان «ابر سیاه» کاملا بیمار است! فیلمنامه «ابر سیاه» به اصول ابتدایی روانشناسی، به مفاهیم اولیه خودآگاهی و اساسا نسبت به آنچه روایت میکند بیسواد است. اگر «ابر سیاه» را دیدهاید و مانند من از این همه بلاهت عصبانی هستید، پیشنهاد میکنم دو فیلم «اکس ماشینا - Ex Machina» و «غیر طبیعی – UNCANNY» را تماشا کنید؛ شاید کمی قدیمی شدهاند؛ اما میشورد و میبرد! تمام.