نگاهی به فیلم سینمایی هرج و مرج فضایی2 (Space Jam: A New Legacy)
درباره کارگردان
مالکوم دی لی کارگردان، فیلمنامهنویس، تهیهکننده و بازیگر 51 ساله اهل ایالات متحده آمریکاست. آثار او غالبا با نقشآفرینی سیاهپوستان و در ژانر کمدی تولید شده است. Undercover Brother، The Best Man Holiday، Girls Trip و Night School از آثار شناخته شده این کارگردان است. فیلم سینمایی «هرج و مرج فضایی: میراث جدید - Space Jam: A New Legacy» یازدهمین تجربه کارگردانی دی لی بشمار میرود. در این فیلم لبران جیمز، دان چیدل، تونی رتنمایر، سدریک جو، کریس دیویس، سُنیکا مارتین گرین و زوشا راکمور به ایفای نقش پرداختهاند. این فیلم محصول سال 2021 میلادی است و با بودجهای در حدود 150 میلیون دلار به فروش 160 میلیون دلاری دست یافت.
داستان فیلم
فیلم سینمایی «هرج و مرج فضایی: میراث جدید» روایت فانتزی رقابت محترمانه یک پدر و پسر امریکایی است. دامنیک 12 ساله فرزند لبران جیمز، بسکتبالیست صاحب نام امریکایی است. او مدتهاست که روی طراحی یک بازی ویدئویی بسکتبالی کار میکند. اما لبران جیمز پرداختن دامنیک به این حوزه را نوعی از اتلاف وقت میداند و معتقد است فرزندش باید تمام وقت خود را به تمرین بسکتبال اختصاص دهد. این بیتوجهی، دامنیک را از درون آزرده خاطر کرده است. همزمان با این اختلافات، شرکت برادران وارنر از لبران جیمز برای همکاری در جدیدترین پروژه خود دعوت میکند. پروژه وارنر 3000 یک الگوریتم هوش مصنوعی فوق پیشرفته است که با اسکن شخصیتهای مهم امریکایی، آنها را در پروژههای تولیدی سینمایی خود بکار میگیرد.

در جلسه هماندیشی میان لبران جیمز و مدیران شرکت وارنر، توافقی حاصل نمیشود و حتی جیمز به شدت از این تکنولوژی انتقاد میکند. الگوریتم تکنولوژی وارنر3000، الجیریتم نام دارد؛ این هوش مصنوعی بعد از شنیدن جملات تحقیرآمیز لبران جیمز نسبت به خودش در راستای انتقام از او شروع به توطئه میکند. دستگاه بعد از کشاندن لبران و پسرش به سرور مرکزی وارنر3000، از هر دوی آنها اسکن گرفته و آنها را وارد دنیای مجازی خودش میکند. الجیریتم با تبعید لبران به سرزمین انیمیشنهای لونی تونز، شرط بازگشت به دنیای واقعی را برگزاری یک مسابقه بستکبال میان تیم الجیریتم و یاران لبران جیمز عنوان میکند. جیمز در دنیای تونی لونز تیمی متشکل از باگز بانی، لولا، المر فاد، توئیتی، کایوت و رودرانر و ... تشکیل میدهد.
از طرف دیگر الجیریتم که قصد دارد لبران جیمز را توسط فرزند خودش نابود کند هدایت تیم الجی را به دامنیک میسپارد. الجی با تعاریف دروغین از دامنیک قصد دارد اعتماد به نفس او را در مواجهه با پدرش بالاتر ببرد. روز مسابقه فرا میرسد و در نیمه اول بازی اختلاف میان دو تیم به حدود 1000 امتیاز افزایش پیدا میکند. دامنیک با توجه به اینکه خودش طراح بازی ویدئویی ببسکتبال است به کدهای تقلب و قدرت بازی اشراف کامل دارد و همین مساله کار را برای تیم لبران جیمز مختل کرده است... .

خانواده پیروز است!
اگر حدود سه دهه از عمر خود را سپری کرده باشید احتمالا فیلم سینمایی Space Jam ساخته جو پیتکا را به یاد دارید. فیلم جذابی که در دوره خودش با حضور مایکل جردن و همراهی شخصیتهای کارتونی باگز بانی، دافی داک و لولا، بینندگان زیادی را به سالنهای سینما و بعدها پای تلویزیون کشاند. سالها بعد از اکران آن فیلم، اخبار ضدونقیضی از ساخت نسخه دوم منتشر میشد؛ نهایتا 25 سال بعد و اینبار با حضور لبران جیمز، ماجراجوییهای هرج و مرج فضایی ادامه یافت. این وسط نکته جالب اینجاست که چیزی شبیه به آنچه میان پله و مارادونای فقید در بُعد بهتر بودن جریان داشته، میان مایکل جردن و لبران جیمز نیز برقرار است. جردن اسطوره بسکتبال دو نسل قبل و لبران جیمز امروز در سی و شش سالگی- قهرمان یک نسل قبل- که حالا در حال گذراندن ماههای پایانی زندگی ورزشی خود است. از حق نباید گذشت که آنچه مایکل جردن سال 1996 در Space Jam ارائه داد یک سر و گردن از تجربه هنرپیشگی لبران جیمز در Space Jam: A New Legacy بالاتر است.
رقابت یا به تعبیر دیگر یک لجبازی محترمانه میان فرزند و والدین از تمهای مورد توجه در سینمای امریکاست. آنچه مالکوم دی لی و تیم پرتعداد فیلمنامهنویسش برای Space Jam: A New Legacy در نظر داشتهاند نیز بر پایه همین رسم نانوشته است. حالا میان لجبازی یک قهرمان و فرزند نوجوانش، یک هوش مصنوعی به دنبال گرفتن ماهی از آب گل آلود است. متاسفانه هرچقدر که فیلم در سکانسهای مربوط به انیمیشن و ویژوال موفق عمل کرده در شخصیتپردازی و عمق بخشی به داستان ناموفق بوده است. عامل این ضعف نیز در تقسیمبندی اشتباه سه پرده روایی فیلم است. از حدود صد و ده دقیقه زمان فیلم حدود نیمی از آن مربوط به بخش مسابقه بسکتبال است که میتوانست ده تا پانزده دقیقه به نفع شخصیتپردازی و عمق بخشیدن به داستان کوتاهتر باشد.
در بخشهای مربوط به هوش مصنوعی، فیلم برای سادهسازی مفهوم الگوریتم و شبیهسازی از یک شخصیت مرد انیمیشنی استفاده کرده است؛ این ایده بکر نیست اما یک سادهسازی هوشمندانه برای جذب بیشتر مخاطب است. همین سادهسازی در قسمتهای مربوط به شبیهسازی و اسکن سلبریتیها و انتقال آنها به جهان وارنر3000 نیز به چشم میخورد. ازمیکروفن، دوربین مداربسته و تلفنهای هوشمند به عنوان عامل شبیهسازی افراد در دنیای وارنر3000 یاد میشود. همانطورکه اشاره شد این سبک از سادهسازی با توجه به رده سنی گسترده مخاطبین فیلم، جزو نقاط قوت آن بشمار میرود. با این نوع از پرداخت دراماتیک، دیگر بیننده خیلی اسیر و پیگیر روابط منطقی نخواهد شد. پایان بندی فیلم نیز به نفع خانواده رقم میخورد و هوش مصنوعی در نابود کردن روابط پدر و فرزند شکست میخورد. درک متقابلی که میان لبران جیمز و فرزندش اتفاق میافتد مخاطب را کاملا راضی از تماشای فیلم بدرقه میکند. باید منتظر ماند و دید آیا سری فیلمهای «هرج و مرج فضایی» نسخه سومی هم خواهد داشت یا خیر؛ آیا برای نسخه سوم باید بیست و پنج سال دیگر منتظر بمانیم؟!