نگاهی به فیلم سینمایی خاستگاه ناشناس(Origin Unknown)
هسرف دولول، نویسنده، تهیهکننده و کارگردان انگلیسی است. او با نام مستعار هاز، فارغالتحصیل رشته علوم کامپیوتر و فناوری در لندن است. هاز فعالیت هنری را با جلوههای ویژه بصری آغاز کرد؛ به پشتوانه گیمی که به عنوان پروژه پایاننامه دانشگاهی تولید کرده بود! این ترکیب به حضور او در فرآیند تولید پروژههایی چون Prince of Persia ،The Chronicles of Narnia and ،The Dark Knight انجامید. یکی از تخصصهای هاز در آن سالها، ساخت آثار کوتاه علمی تخیلی با بودجهای در حدود 3000 پوند بود. فیلمهایی که در فضای مجازی منتشر شده و بازخوردهای مناسبی در جهت بیشتر شناخته شدن هاز داشتند. او سال 2017 پس از ساخت چند فیلم کوتاه و پشتسر گذاشتن تجربه کارگردانی چند اپیزود از سریالهای مختلف، با The Beyond پای در عرصه فیلمهای بلند داستانی گذاشت. اما فیلم سینمایی «خاستگاه ناشناس2036 - 2036 Origin Unknown» بازتاب علاقه هاز به حوزه هوشمصنوعی است. او در کنار گری هال، فیلمنامه «خاستگاه ناشناس» را به رشته تحریر درآوردهاند. هوش مصنوعی را میتوان شاهبیت آثار سینمای علمی تخیلی در یک دهه گذشته به شمار آورد.
در واقع، تسلط هوش مصنوعی بر انسان و در اختیارگیری فرمانروایی زمین توسط کامپیوترها، کابوسی است که چند دهه افکار اندیشمندان و متخصصین امور رایانه را به خود مشغول کرده. اینکه ساخته دسته آدمی روزی از او پیشی بگیرد و برای خالق خود تصمیمساز شود، یک تراژدی آزاردهنده است. ایلان ماسک یکی از مخالفین سرسخت هوش مصنوعی معتقد است: «بسیاری از هوشمندان به ارزیابیهای من در مورد هوش مصنوعی بیاعتنا هستند، چون گمان نمیکنند که رایانه بتواند در هوشمندی به پای آنها برسد. اما این یعنی غرور بیجا و به هیچ وجه درست نیست. ما به سوی وضعیتی میرویم که در آن هوش مصنوعی خیلی باهوشتر از انسان خواهد شد و به نظر من در عرض کمتر از پنج سال آن وضعیت فراخواهد رسید. نه آن که در عرض پنج سال همه چیز زیر و رو شود، ولی اوضاع ناپایدار یا عجیب و غریبی پیش خواهد آمد».

داستان فیلم
اثرات یک ماموریت ناموفق فضایی در سال 2030 تا شش سال بعد همچنان ادامه دارد؛ یک ماموریت ناموفق به رهبری آقای ویلسون که به نابودی شاتل فضایی و سرنشینانش منجر شده است. حالا بعد از گذشت چند سال و در 2036، مکنزی و لنا، دختران ویلسون راه پدر را ادامه میدهند. لنا جانشین پدر است و مک به عنوان اپراتور انسانی در کنار یک هوش مصنوعی فوق پیشرفته به نام آرتی قرار است یک مریخ نورد کوچک را روی سطح سیاره به سمت هدف تحقیقاتی حرکت دهند. ماموریت مریخ نورد، بررسی یک استوانه مکعبی در سطح مریخ است. جنس این مکعب مرموز بسیار سخت، از الماس است.
مک برخلاف خواهرش نسبت به هوش مصنوعی بدبین است. او مخالف تبعیت انسان از رایانه است. اما شکلگیری یک همکاری ناخواسته میان مک و آرتی به یک همزیستی مسالمتآمیز میان آن دو منجر میشود. همزمان مریخ نورد کوچک، ردی از همتای خود که سال 2030 و در عملیات قبلی نابود شده بود را در سطح مریخ پیدا میکند. درحالیکه همه چیز مرتب به نظر میرسد، در چشم بر هم زدنی مکعب مریخی مرموز ناپدید میشود. آرتی موقعیت این چند وجهی عجیب را در قطب جنوب شناسایی میکند. همزمان یک ماهواره چینی توسط آرتی منهدم میشود و ... .

فیزیک روی فرکانس هوشمصنوعی!
فیلم سینمایی «خاستگاه ناشناس» برآیندی از زیست هنری و علمی هسرف دولول است. او استاد ساخت تولیدات کمهزینه است؛ او آنچه را در حوزه ویژوال آموخته با هرآنچه از هوش مصنوعی میداند ترکیب کرده و به «خاستگاه ناشناس» رسیده است. نود و پنج درصد این فیلم در یک لوکیشن بسته و البته با چاشنی جلوههای ویژه تولید شده؛ اگر به مباحث علمی آشنایی داشته باشید احتمالا با تماشای «خاستگاه ناشناس» خسته نشدهاید؛ اگر با فیزیک سر و سری دارید که اصلا خسته نشدهاید! در غیر این دو حالت احتمالا کارگردان را به خاطر این نود و چهار دقیقه از عمرتان که صرف تماشای دستپخت او شد، مورد عنایت کلامی قرار دادهاید! فیلم از فرانور و تلهپورت با مدیریت هوشمصنوعی صحبت میکند. ساخته آقای هاز از ایامی سخن میگوید که سرعت نور شکسته شده و با فرانور رو به رو هستیم. حق دارید؛ گیج کننده است!
همه ما با قانون مشهوری آشنا هستیم که میگوید سرعت حرکت اطلاعات در فضای خالی محدود و برابر سرعت نور است؛ یعنی ۳۰۰۰۰۰ کیلومتر (۱۸۶۰۰۰ مایل) در ثانیه. محاسبات قدیمی حاکی از این است که فوتونها قادر به شکست این محدوده سرعت نیستند. جالب است بدانید همین چند روز پیش محققان آزمایشگاه ملی لارنس لیمور در کالیفرنیا و روچستر نیویورک این محدودیت را تا حدودی به چالش کشیدند. یعنی فرانور! فیزیکدانان آمریکایی در شرایط خاص و با استفاده از پالسهای داخل پلاسمای داغ توانستند سرعت نور را بشکنند. حدودا چهار سال پس از رویاپردازی هاز در فیلم «خاستگاه ناشناس»!
قطعا «خاستگاه ناشناس» برای طرفداران اکشن یا تماشاچیانی که به دنبال درام هستند فیلم کسل کنندهای است! شما با یک رویاپردازی علمی مواجه هستید. جهانی را میبینید که در آن بسیاری از مجهولات بشر مانند تلهپورت، توسط هوشمصنوعی مدیریت میشود. دنیایی که اساسا نسل بشر امروزی روی آن منقرض شده و کلون سازیهای هوشمصنوعی آرتی در راستای خلق انسانهای جدید به آزمون و خطا مشغول است. این سبک از فیلمسازی قطعا مورد اقبال عموم نخواهد بود؛ داشتههای هاز در حوزه داستانپردازی اندک است و اگر او در مخیلهاش به گیشه هم میاندیشد باید به درام متوسل شود. برای «خاستگاه ناشناس»، او باید یک فیلمنامه نویس درامپرداز در تیم خود میداشت؛ کامنت بسیاری از تماشاچیان این فیلم در شبکههای اجتماعی "نفهمیدم" بود! حتی علاقهمندان فیزیک پیشرفته هم برای پیگیری این حوزه، سینمای مستند را به فیلمی با سبک و سیاق «خاستگاه ناشناس» ترجیح میدهند. فیلم با وجود پتانسیل علمی بالایی که داشت به بایگانی ارجاع داده شد! شاید زمانیکه پیشرفت هوشمصنوعی به آنچه در «خاستگاه ناشناس» مشاهده کردیم، نزدیک شد، این فیلم هم از بایگانی خارج شود، شاید!