نگاهی به سریال توسعه دهندگان(Devs)-بخش دوم
در بخش نخست این یادداشت با مقدمهای از علم کوانتوم مروری بر کارنامه هنری الکس گارلند داشتیم و اینجا در قسمت دوم؛ ابتدا نگاهی به داستان سریال توسعه دهندگان-devs خواهیم داشت و سپس به تحلیل آن خواهیم پرداخت.
ماجرای Devs
لیلی و سرگی زوج جوان پژوهشگری هستند که در مرکز مطالعات علمی آمیای امریکا مشغول به کارند. لیلی هنگکنگی الاصل و سرگی دارای ریشه روسی است. سرگی که متخصص شبیهسازی است به تازگی طرح جدیدی را به ثمر رسانده و قصد دارد آنرا به فارست -مدیر آمیا- ارائه دهد. طرح سرگی در واقع پیشبینی الگوی حرکتی یک نرمتن در سی ثانیه آینده است. هر چند ابتدای جلسه ارائه علمی سرگی موفقیتآمیز است اما نتیجه نهایی مورد توجه فارست قرار نمیگیرد؛ با این حال فارست، سرگی را از بخش هوش مصنوعی به توسعهدهندگان منتقل میکند. قسمت توسعهدهندگان در واقع یک بخش پژوهشی فوق امنیتی و بسیار حفاظت شده در حوزه شبیهسازی گذشته و آینده است. در همان نخستین ساعات کاری سرگی در بخش جدید، فارست متوجه رفتار مشکوک او میشود؛ ظاهرا سرگی از طریق یک ساعت جاسوسی قصد دارد کدهای امنیتی را از مجموعه خارج کند که البته خیلی سریع لو میرود. به این ترتیب کنتون - مسئول حفاظت مجموعه آمیا - با همفکری فارست، سرگی را به قتل میرسانند. البته صحنهسازی این قتل به شیوهای انجام میشود که به یک خودکشی شبیه باشد.
لیلی که وابستگی عاطفی شدیدی به سرگی دارد به خودکشی او مشکوک است. در بررسی گوشی سرگی، نصب یک بازی سودوکو توجه لیلی را به خود جلب میکند؛ چرا که سرگی از این بازی متنفر بوده و وجود این گیم روی گوشی او بسیار عجیب است. مدتی بعد لیلی با کمک نامزد سابقش جیمی - که هکر قهاری است - موفق به شکست پسورد بازی میشود. او در عین ناباوری با یک برنامه ارسال پیام امنیتی روسی مواجه میشود که در واقع وسیله ارتباطی میان سرگی و سازمان اطلاعاتی روسیه بوده است. مسئول رده بالاتر سرگی که متوجه دسترسی لیلی به پیامرسان شده است، ترتیب یک قرار ملاقات دونفره را میدهد. مامور روسی - آنتوان - در دیدار با لیلی تایید میکند که سرگی خودکشی نکرده، بلکه به قتل رسیده است. او از لیلی میخواهد نقش جاسوس جدید را برای سرویس روسیه ایفا کند. درخواستی که با جواب منفی لیلی روبهرو میشود.

اما همزمان با این اتفاقات، پیشرفتهای بخش Devs با سرعت شگفتانگیزی در حال حرکت است. سیستم شبیهساز آمیا به حدی پیش رفته که قادر به تصویرسازی گفت و گوی مسیح و حواریون در دو هزار سال قبل شده است. هرچند همچنان تصاویر شبیهسازی شده از کیفیت بالایی برخوردار نیستند اما همین مقدار نیز توجه سناتورهای رده بالای امریکا را به خود جلب کرده است. از طرف دیگر کنتون که از ارتباطگیری سرویس روسیه با لیلی مطلع شده، آنتوان را نیز به قتل میرساند. اما لیلی که همچنان در پی رمزگشایی از نحوه قتل سرگی است با یک نقشه هوشمندانه به آرشیو دوربینهای مدار بسته آمیا دسترسی پیدا میکند... .
در حد و اندازه یک شاهکار!
حیطه شبیهسازی، پیشبینی و جهانهای موازی از مفاهیمی هستند که با ظهور کامپیوترها یک جهش قابل توجه تئوریک را پشت سر گذاشتند. تا پیش از یک قرن اخیر، بررسی مدلوار تکرارها، اصلیترین راهکار پیشیابی علمی بود. فرقی نمیکرد بخواهید وضعیت آب و هوایی را پیشبینی کنید یا نمودارهای اقتصادی؛ تکرار، نخ تسبیح پیشیابی بود. کامپیوترهای معمولی دستیابی به سری لوپهای پیشیابی را سرعت بخشیدند و مدلسازیهای بهتری از نمونههای اولیه مداد - خطکشی انسانی ارائه دادند. قصه اما جایی جذابتر شد که صحبت از سوپرکامپیوترهای کوانتومی به میان آمد. برای این ریزپردازندههای مغرور، نقطه توقفی وجود ندارد، آنها بیرحمانه n حالت از n حالت موجود و ناموجود را برایتان به مسلخ محاسبه میکشانند.
حالا الکس گارلند پیشبینی را پیشیابی کرده است! او شهری بنا نهاده که از لحاظ تاریخی بسیار نزدیک به زمان خودمان به نظر میرسد. انگار شمارگان فاصله، اختلاف تاریخی ما با تقویم آنچه او به بند درام کشانیده است را عددی کمتر از بیست مینمایاند. آمیا یک مجموعه پژوهشی درحوزه فناوری است که فارست بنا نهاده تا به جنگ تقدیر برود. او میخواهد خدا بسازد! خدایی که او را به چند ماه قبل بازگرداند تا تقدیر دختر و همسرش را متفاوت رقم بزند! فارست میخواهد آن تصادف لعنتی که دختر و همسرش را به کام مرگ کشاند هرگز اتفاق نیوفتد! برای دستیابی به این خواسته، او تمام نخبگان از سراسر دنیا را گلچین کرده تا Devs اتفاق بیوفتد! Devs واحدی است-که در قسمت پایانی میفهمیم Deus به معنای خداست- که ماحصل تحقیقاتش،"گذشته" و "آینده" را روی داریه زمان حال میریزد! Devs هر چه را بخواهید به بند چشمان شما میکشد! از گعده خصوصی حواریون با مسیح تا آنچه فردا قرار است صرف فعل خواستن باشد!

هوشمندی الکس گارلند در طراحی این شهرآشوب، اضافه کردن مبحث جهانهای موازی به داستان سریال «توسعه دهندگان» است. او با کمک اصل عدم قطعیت، پیشدستانه از مخالفین احتمالی فلسفه فکری خود یک گام پیش افتاده است. در Devs هیچ چیز مطلق نیست، بلکه یک حالت از n حالت موجود است! او نه فقط در استراتژی فکری که در درام این مجموعه نیز هوشمندانه عمل کرده است. داستان به اندازه نیاز از حوادث ژئوپلیتیک نیز روایت میکند! در دنیای Devs، روسها به عنوان اصلیترین رقیب امریکا در حوزه سایبر به دنبال دستیابی به این تکنولوژی فوق محرمانه هستند. گارلند حتی از نمایش صحنه زد و خورد گانگستری میان مامور امنیتی روس و امریکا نیز غافل نشده است! طبق پیشبینیها، یک چشم بادامی تاثیرگذار هم میان شخصیتهای اصلی وجود دارد، لیلی. مگر میشود در حوزه سایبری از آنها چشم پوشید؟!
اما "اندازه نکوست" گارلند به همینجا ختم نمیشود! او با نمایش کدهای نامحسوسی به بیننده اطلاع میدهد آنچه که در حال مشاهده آن است خیلی از زمان حال به دور نیست! در مختصات فیلم هنوز صحبت از اینستاگرام و فیسبوک است:
"اینستاگرام باعث میشه مردم احساس بدی در مورد زندگیشون داشته باشن، توئیتر باعث حس نفرتانگیزی میشه، فیسبوک دموکراسی رو نابود میکنه. ازت استفاده میکنن، مردم بهت احتیاج دارن ولی دیگه ازت خوششون نمیاد..."
اینها جملاتی است که سناتور امریکایی در دیدار با فارست به زبان میآورد. او از فارست میخواهد با در اختیار قرار دادن تکنولوژی محصولات آمیا به دولت، دوباره به جهانیان ثابت کند که رهبری تکنولوژی دنیا با امریکاست! سناتور میخواهد با آمیا نشان دهد که کت تن کیست!
عدهای گارلند را پیرو مکاتب استنلی کوبریک و آندری تارکوفسکی میدانند. نگارنده معتقد است الکس گارلند نه تنها یک مقلد نیست، بلکه تعادل میان کوبریک و تارکوفسکی است. گارلند یک مسیر جدید است. سالهاست که هیچ مولف فیلمسازی تا این حد جسارت رویاپردازی خلاقانه با پشتوانه مباحث پیچیده علمی را از خود بروز نداده است؛ در سریال Devs از تئوری دوبروی- بوهم و تئوری جهانهای چندگانه هیو اورت در دراماتیکترین حالات ممکن سخن به میان میآید. گارلند به حدی از درک بالای علمی رسیده که به وضوح از تئوریهای پیچیده کوانتومی داستان خلق میکند؛ باید یک دکترای افتخاری فیزیک برای الکسِ شگفتانگیز کنار گذاشت!
اما درنهایت باید برگ برنده الکس گارلند را تاکید او بر نظریات علمی-فیزیکی در داستان پردازی دانست؛ یعنی رویاپردازی او با معادلات علمی پر و بال گرفته است. او کمتر به متافیزیک پرداخته و با این هوشمندی از سیل احتمالی انتقادات اعتقادی گریخته است. هرچند بسیاری از اعتقادات به ظاهر متافیزیکی- معنوی که در ادیان ابراهیمی و مخصوصا اسلام مطرح شده است در حوزه علوم فیزیکی نیز توجیهپذیر شده است. با مرور یکی از درخشانترین دیالوگهای Devs از زبان شخصیت کیتی، این مقاله دو قسمتی را به پایان میبریم:
"تمام کارهای که ما داریم انجام میدیم بر اساس فیزیکی بودن جهانه، نه جادویی بودنش، حالا که ما به آینده دسترسی داریم، میترسم که جادوگر شده باشیم!"