نگاهی به انیمیشن هاروی و موزه جادویی(Harvie and the Magic Museum)
سینمای جمهوری چک
تاریخچه سینمای جمهوری چک به دهه 1890 میلادی، ژان کریزنسکی و آثار مستندش باز میگردد. ایامی که نام این کشور در سطح بینالملل با عنوان چکسلواکی شناخته میشد. یکی از نخستین خانه سینماهای اروپا نیز در جمهوری چک بنا نهاده شده است؛ دیکتور پونرپو در 1907میلادی این نهاد را را در پراگ بنیان نهاد. از همین ایام تا جنگ جهانی دوم، دوره طلایی صنعت سینمای چک را رقم زده است. استودیوهای باراندوف حوالی سال 1933 تاسیس شدند و یکی از اصلیترین پایگاههای سینمای اروپا را تشکیل دادند؛ استودیوهایی که همچنان نیز فعال هستند و در اصطلاح اهالی سینمای جمهوری چک، «هالیوود شرق» نامیده میشوند؛ دلیل این عنوان، علاقه این استودیوها به تولید آثار شبه هالیوودی است. سینمای چک در تاریخچه اسکار نیز صاحب کرسی است. فروشگاه خیابان اصلی(1965)، از قطارها چشم برندار(1967) و کلیا(1996) از جمله برندگان اسکار بهترین فیلم خارجی زبان در دورههای مختلف آکادمی هستند.
جمهوری چک دو جشنواره مهم بینالمللی را نیز میزبانی میکند. جشنواره کارلووی واری، یکی از رخدادهای معتبر اروپایی است که هر ساله در ماه ژوئیه در شمال غرب چک برگزار میشود. این جشنواره که حدود 80 سال قدمت دارد مهمترین رویداد سینمایی اروپای مرکزی و شرقی به شمار میرود. دیگر جشنواره مهم چک نیز جشنواره فیلم زلین است؛ این رویداد نیز یکی از قدیمیترین جشنوارههای سینمایی کودک و نوجوان در سطح جهان است. شهر زلین در جنوب شرقی جمهوری چک میزبان هرساله این رویداد سینمایی است. انیمیشن سینمایی «هاروی و موزه جادویی - Harvie and the Magic Museum» به کارگردانی مارتین کوتیک محصول همین سینمای کودک و نوجوان جمهوری چک است. این فیلم که تولید سال 2017 میلادی است محصول مشترک سه کمپانی Rolling Pictures، Grid Animation و KinoAtis از جمهوری چک، روسیه و بلژیک است. این انیمیشن 86 دقیقهای با بودجهای در حدود 6 میلیون دلار به فروش تقریبی 2 میلیون دلار دست یافت.

داستان فیلم
هاروی پسر نوجوان علاقهمند به بازیهای رایانهای است. او تمایلی به مدرسه ندارد و از هر فرصتی برای فرار از درس و نشستن پای گیم استفاده میکند. آقای اسپیبل - پدر هاروی - از شرایط فرزندش بسیار ناراضی است. او خود مسئول یکی از موزههای قدیمی شهر است و با شهردار بر سر تغییر مالکیت آن اختلاف نظر دارد. از آن طرف نیز آقای شهردار که در واقع همه کاره شهر است قصد تخریب ساختمان قدیمی موزه را دارد. هاروی به تازگی یک بازی رایانهای جدید خریداری کرده است. او یک شب تا صبح کامل مشغول گذراندن مراحل این بازی میشود تا نامش به عنوان رکورددار جهانی بازی ثبت شود؛ او انقدر غرق در این بازی شده که متوجه گذشت زمان نمیشود. نام این بازی کامپیوتری عروسکگردان است.
آقای اسپیبل که از این ماجرا باخبر شده به شدت از این نحوه رفتار هاروی شاکی است! او در اوج عصبانیت، مانیتور پسرش را نابود میکند. بعد از این اتفاق، هاروی به حالت قهر از خانه خارج و راهی مدرسه میشود. در میان راه، هاروی با کارگران شهرداری مواجه میشود که آماده تخریب ساختمان موزه هستند. با ریزش بخشی از حیاط موزه، هاروی وارد یک تونل زیرزمینی میشود. یک لوح عتیقه شبیه به جوی استیک کنسولهای بازی در زیرزمین موزه توجه هاروی را به خود جلب میکند و ... .

فیلمنامهای که نشد!
دنیای انیمیشن یکی از جذابترین مدیومهای دراماتیک برای داستانپردازی است؛ در این جغرافیا، پرنده خیال فیلمنامهنویسان در ارتفاع بالاتری توانایی پرواز دارد. اساسا یکی از دلایلی که تماشای انیمیشن سن و سال خاصی ندارد و از کودک نوپا تا پیرمرد سالخورده را جذب خود میکند همین مساله است. انیمیشن به رویای دست نیافتنی ما، حتی شده برای دقایقی رنگ تجربه میدهد. با انیمیشن میشود خیالات را برای ساعاتی زندگی کرد. با این پتانسیل و بودجهای در حدود 6 میلیون دلار، تنها دلیلی که میتوانسته انیمیشن سینمایی «هاروی و موزه جادویی» را تا این حد نازل ارائه کند، ضعف فیلمنامه است. جالب اینجاست که تولید این انیمیشن هفت سال به طول انجامیده و همزمان گرانترینترین انیمیشن جمهوری چک و پنجمین فیلم پرهزینه تاریخ این کشور است!
گاهی ضعف فیلمنامه در فوندانسیون دراماتیک روایت اتفاق میافتد. یعنی شما با یک کلیت قابل فهم طرف هستید اما قطعات پازل داستانی از قوام لازم برخوردار نیستند. معمولا این ترکیب به یک خروجی متوسط رو به پایین یا در نوع سطحیتر به یک فیلم ضعیف ختم میشود. اما زمانی این نقصان در تفکر ایده اصلی مشاهده میشود؛ یعنی حالتی که در آن اساسا تکلیف فیلمنامه با خودش هم روشن نیست! خروجی این حالت به یک محصول بسیار ضعیف منجر میشود. کمتر انیمیشنی را با این کیفیت میتوان مثال زد که متاسفانه «هاروی و موزه جادویی» به جمع آنها اضافه شده است. در این انیمیشن اساسا ارتباط منطقی لازم میان گیمر بودن شخصیت هاروی، تشابه اسمی بازی مورد علاقه او یعنی عروسک گردان با شخصیت منفی فیلم، شباهت لوح جادویی با جوی استیک کنسول بازی شکل نمیگیرد؛ مخاطب خودش در ذهن خودش باید برای رسیدن به پاسخ این پرسشها فلسفهبافی کند! احتمالا سازندگان «هاروی و موزه جادویی» قصد داشتن روی تاثیر تبحر گیمرها در دنیای واقعی مانور دهند؛ مثلا اینکه وقتی یک نوجوان میتواند رکورد یک بازی رایانهای را از آن خود کند پس حتما توانایی نجات شهر خود را هم داراست. اگر یک دانشآموز به درس علاقهمند نیست ولی گیمر قابلی است به او اعتماد کنید! او حتی سرنوشت خانواده خود را نیز تغییر میدهد! او میتواند ناجی سرنوشت پدر خود نیز باشد! او قهرمان شهر است!
اینها تنها بخشی از مواردی است که احتمالا طراحان «هاروی و موزه جادویی» قصد بیان داراماتیک آن را داشتهاند اما در تبدیل آن به زبان سینما بسیار الکن عمل کرده و از رسیدن به آنچه در مخیله داشته بازماندهاند. طولانی شدن روند تولید این انیمیشن در کیفیت گرافیکی فیلم نیز تاثیرگذار بوده است! یک پروسه طولانی مدت هفت ساله باعث شده تا تکنولوژی سهبُعدی سازی این محصول از نمونههای همتراز آن چند پله عقبتر به نظر برسد. در مجموع انیمیشن «هاروی و موزه جادویی» را باید یک تلاش ناکام و یک محصول شکست خورده به شمار آورد. این فیلم همانقدر که در گیشه بازنده شد در محتوا نیز مغلوب است.