شخصیت شناسی سریال Intelligence
سینمای استراتژیک(فیلم و سریال)
از اولین روزهای اختراع صنعت سینما، پتانسیل بالای این عرصه مورد توجه سیاستگذاران قدرتهای بزرگ قرار گرفت. پتانسیلی که با پیشرفت تکنولوژی، گامبهگام پیش رفت و به یکی از اصلیترین ابزارها در عرصهی جنگ نرم تبدیل شد. این تأثیرگذاری حتی با ظهور شبکههای اجتماعی نیز رنگ نباخت و هنوز شاهد هستیم که بسیاری از بیانیههای سیاسی و تسویه حسابهای فرهنگی و اجتماعی در این جبهه انجام میپذیرد. نشاندن جمعیت چند صد میلیونی از تماشاگران در ساعتی مشخص پای یک سریال، خلوت کردن خیابانهای شلوغترین شهرهای دنیا و همگرا کردن صدها میلیون تفکر متفاوت روی یک درام، کلاس درسی با میلیونها دانشآموز را پدید آورده است که نویسندگان و کارگردانان بزرگ و یا حتی بالاتر از آن، ترسیمکنندگان استراتژیِ این به اصطلاح دهکده جهانی، هیچگاه از ظرفیت آن چشمپوشی نخواهند کرد.
استقبال مخاطبان و ادامه یافتن این مسیر با تمام هزینههای هنگفتاش، به همراه چاپ دهها جلد کتاب فلسفی و استراتژیک که معمولاً پس از اتمام پخش سریالها منتشر میشود، دلیل روشنی بر اهمیت این مسئله است. کمتر کسی پیشبینیهای سریال 24 را از یاد برده است. ماهها قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال 1392 در ایران، نام رئیسجمهور بعدی ایران -ولو با کنایه- ذکر میشود، دستیابی به توافق هستهای با بندهایی شبیه به توافقنامه منعقده به نمایش درمیآید. از نمونههای جدیدتر و معروفتر نیز میتوان به پیشبینیهای انیمیشن سیمپسونها در مورد انتخاب ترامپ و یا گسترش ویروسی شبیه به کرونا اشاره کرد.
لذا با این تفاسیر، نگارهی پیش رو سعی دارد در گذاری کوتاه، نگاهی داشته باشد به یکی از سریالهای استراتژیک با پیشزمینه سایبری؛ گرچه ممکن است امروز این اثر در ژانر علمی-تخیلی قرار گرفته باشد، اما هیچ بعید نیست که ساکنان قرن بعدی زمین، از آن به عنوان اثری رئال یاد کنند.

سریال 13 قسمتی «هوش-Intelligence» محصول ایالاتمتحده امریکاست که در فاصلهی 7 ژانویه تا 13 مارس 2014 از شبکهی CBS (این شبکه به دلیل لوگوی خاصش به شبکه چشم مشهور است) پخش شد. مایکل سوئیتزمن (Michael Seitzman) نویسندگی و کارگردانی آن را بر عهده داشته و مجموعه در امریکا و کانادا تصویربرداری شده است. این سریال بهصورت هفتگی پخش شد و تاکنون فصل دوم آن تولید نشده است. شایان ذکر است که سریال دیگری با همین نام محصول کشور کانادا نیز در حال پخش است که تفاوت آشکاری از لحاظ ساختار با «هوش-Intelligence» امرکایی دارد.
ماجرای سریال از چه قرار است؟
داستان سریال Intelligence حول محور مرکز فرماندهی سایبری امریکا uscc میگذرد. خانم لیلیان استرند فرمانده این مرکز، مدیر اجرایی یکی از سریترین پروژههای فوق پیشرفته امریکا، تحت عنوان چرخههای ساعت (clock work) است. این پروژه در آزمایشگاه دکتر کسیدی (دانشمند عصبشناس) به سرانجام رسیده و خروجی آن گابریل است.
گابریل یکی از سربازان نمونه نیروهای ویژه امریکاست که پس از تحمل یک جهش ژنتیکی خاص و کاشت یک ریزپردازنده پیشرفته درون مغزش، ماهیت وجودی جدیدی پیدا کرده است. او بهواسطهی ریزپردازنده و از طریق امواج وای فای، توانایی اتصال به شبکههای اطلاعات، اعم از صفحات اجتماعی، دوربینهای مداربسته، تصاویر ارسالی از ماهوارهها، هک انواع سیستمها و ... را داراست. یکی از مهمترین ویژگیهای گابریل توانایی نوعی شبیهسازی مجازی یا به عبارت بهتر، دیوار مدارک مجازی است. او بسیاری از معماهای سریال را به کمک این ویژگی حل میکند.
فرمانده لیلیام، افسر رایلی -یکی از افسران یگان حفاظت امریکا- را به منظور محافظت 24 ساعته از این سلاح ارزشمند و فوق سری امریکا بکار گرفته است. گابریل و رایلی در کنار هم گرهگشای مأموریتهای محوله و مسئول حفظ امنیت مردم امریکا و گاها سایر نقاط جهان هستند.

لیلیام استرند (با نقشآفرینی مارگ هلگنبرگ): این کاراکتر برای بینندگان سریال های این ژانر آشناست، خانمی میانسال (بیش از 50 سال و معمولاً موطلایی) که مسئولیتپذیری بالا و خلقیات کاریزماتیکش از او تکیهگاهی مطمئن برای زیردستان ساخته است. بسیاری بر این باورند که تکرار این کاراکتر در فیلمها و سریالهای مختلف، آمادهسازی اذهان عمومی برای پذیرفتن یک رئیس جمهور زن در ایالاتمتحده است. پیشبینیای که البته با انتخاب دونالد ترامپ در سال 2016، حداقل برای چهار سال به تاخیر افتاد.
گابریل وان (با نقشآفرینی جاش هالووی): طراحان این شخصیت تمام تلاششان را برای محبوب جلوه دادن او به کار بستهاند تا حداکثر تأثیرگذاری را بر مخاطبان داشته باشند. جاش هالووی بازیگر نقش گابریل یکی از محبوبترین و مشهورترین بازیگران سریالهای تلویزیونی امریکاست. او شهرتش را مدیون بازی در سریال «گمشدگان-lost» و در نقش جیمز است. هالووی در سالهای اخیر همواره در لیست 50 مرد جذاب امریکا قرار گرفته است. معنای نام گابریل (جبرئیل) نیز در زبان عبری به معنای مرد خداست. یک مرد خدا با چهرهای خوشسیما که توسط مرکز فرماندهی سایبری امریکا طراحیشده و فدایی ملت امریکا و هر ملت در معرض آسیبی است. این یعنی استراتژی؛ یعنی توجه به ضمیر ناخودآگاه مخاطب، از انتخاب نام تا انتخاب چهرهای با لبخندهای دوستداشتنی. قطعاً مخاطب، چنین شخصیتی را به خاطر ورود به پروفایل شهروندان، هک دوربینهای خصوصی و به عبارت بهتر نقض حقوق شهروندی سرزنش نخواهد کرد.

رایلی نیل (با نقشآفرینی مگان اوری): این کاراکتر نیز کاملاً هوشمندانه طراحی شده است، زن جوان مو سیاهی که وظیفه حفاظت از گابریل، سرمایه ملی امریکا را بر عهده دارد. بانویی با کتوشلوار مشکی که آماده است تا هرلحظه که نیاز شد فدای بقای گابریل شود؛ اما این تنها وظیفهی رایلی در Intelligence نیست، وظیفهی استراتژیک او طرح سؤالهایی است که ممکن است در ذهن مخاطب نسبت به یکشبه انسان سایبری مطرح شود. رایلی وظیفه دارد بدبینی اولیه مخاطب نسبت به این سایبورگ تازه وارد را برطرف کند. پایان اکثر اپیزودهای سریال مربوط به پلانهایی است که مخاطب بهواسطه دیالوگهای رد بدل شده بین رایلی و گابریل، به هوش مصنوعی خوشبین میشود. اوج این استراتژی در انتهای قسمت پایانی نمایان میشود. رایلی خطاب به گابریل میگوید: «تو نه تنها کمتر از انسان نیستی که بالاتر از آنی». زمینهچینی این عبارت در طول 13 قسمت و با بیان دیالوگهای فلسفی رایلی خطاب به گابریل انجام شده است. جالب اینجاست که در اپیزودهای اولیه، رایلی سعی در تحقیر و بزرگنمایی اشتباهات گابریل دارد، اما بهمرور شیفته و تسلیم او میشود.
دو کاراکتر اصلی دیگر، پدر (دکتر کسیدی) و پسر (نلسون) نابغهای هستند که با وجود بهرهمندی از نبوغ بالا، گهگاه مرتکب رفتاری میشوند که از کودکان نابالغ نیز سر نمیزند. منظور از طراحی این دو شخصیت، نمایش توانایی بالای امریکا در بهکارگیری چنین افرادی است. درواقع این نوابغ اگر در سیستمی تمام و کمال به کار گرفته نشوند، جز دردسر عایدی برای جامعه نخواهند داشت. علم این اساتید اگر در مسیر تعیین شده مورد استفاده نباشد، بسیار خطرناک خواهد بود. از سوی دیگر، حسادت نلسون به گابریل- ساختهی دست پدرش - نیز استعارهای است از حسادت و ضعف انسان عادی امروز، نسبت به ابرانسان هوشمند آینده.